- پاک بوم
- کشور پاک خطه پاکبوم پاک زمین مقدس، پاک نهاد
معنی پاک بوم - جستجوی لغت در جدول جو
- پاک بوم
- پاکیزه بوم، سرزمین پاک، خاک پاک، زمین مقدس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوسنده پاظنکه پای کسی را بوسد، پای بوسی تشریف بخدمت: بپا بوس علی بن موسی الرضا مشرف شدم. یا به پابوس کسی رفتن، بخدمت او رسیدن حضور او مشرف شدن
عمل آنکه پاک رو باشد پارسایی
روز روشن
پاک گهر پاک نژاد
آنکه بریبت در نامحرمان و محارم دیگران نبیند نظر پاک
آنکه نظری پاک دارد آنکه عمل کسان را حمل بصحت میکند
وطن، محل تولد
آنکه از روی شهوت به نامحرم نظر نکند
آنکه با نظر پاک بنگرد، پاک بیننده، نیک بین، آنکه به کسی یا امری بدگمان نباشد
بوسندۀ خاک در نزد کسی به رسم تعظیم و احترام، بوسیدن زمین از روی ادب و احترام، برای مثال ز این پس من و خاک بوس پایت / گردن نکشم ز حکم و رایت (نظامی۳ - ۴۹۰)
پاک باخته، کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد، کنایه از کسی که با نظر پاک به معشوق خود می نگرد، عاشق صادق، شخص وارسته، زاهد و تارک دنیا، برای مثال تمنی کند عارف پاک باز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱ - ۵۶)
روز روشن
نیک نام، خوش نام
پاکیزه خوی، خوش خلق، خوش خو
پارسا، نجیب، عفیف، خوش رفتار، نیک رفتار، آنکه روش خوب دارد، برای مثال جوانی پاک باز و پاک رو بود / که با پاکیزه رویی در کرو بود (سعدی - ۱۴۸) ، هر دوست که دم زد از وفا دشمن شد / هر پاک رویی که بود تردامن شد (حافظ - ۱۰۹۹)
نیکو رو، زیبا، پاک چهر
نیکو رو، زیبا، پاک چهر